خانواده ایرانی

خانواده ایرانی | خواستگاری | ازدواج | عقد | مسائل جنسی و ...

خانواده ایرانی

خانواده ایرانی | خواستگاری | ازدواج | عقد | مسائل جنسی و ...

سلام ! 

دختری هستم ۲۴ ساله ، کوچولو بودم تا یه رده سنی لات حرف میزدم و چون با پسر بزرگ شدم اخلاقام پسرونه بود، 
بعد که تو جامعه قرار گرفتم ، فهمیدم کارم زشته ، حدوده ۷۰۰جلد کتاب خوندم ، (همه نوع کتابی ) البته در کل این ۲۴ساله زندگیم ، تقریبا از ۱۳سالگی میخوندم، انواع صحبتها و رفتارها وکلمات رو خوندم.
لحن و کلماتی که استفاده میکردم عوض شد، تا جاییکه الان دیگه حرف بدی حتی به شوخی نمیزنم.
ادبیات گفتاریم یه جوری شده که بعضیا باتعجب نگام میکنن.
مثلا واژه خاک توسرت برامن واقا سخته. حتی الان که نوشتمش.
نمیدونم چطوری بگم ، آهان دوستام میگن پاستوریزه ای، یا حتی خیلی بیشتر هموژنیزه ای و... خیلی مسخره میشم !!!
بعضیا فکر میکنن کلاس میذارم. 
ولی اینجوری نیست، به این گفتارعادت کردم. 
مثلا با دوستم صحبت میکنم پایان حرفم میگم موفق باشی، میگه اوه کم کلاس بذار، 
یا یکی ازدوستام میگه مگه از خارج اومدی!؟ چرا اینجوری!
یا وقتی برام کاری میکنن ،میگم ممنون احساس خوبی بهم دادی، میزنن زیرخنده.
من باید چکارکنم؟

((حا و سین و یا و نون ))
۰۸ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
سلام. دوستان وقتتونو نمیگیرم زود میرم سر اصل موضوع. من 19 سالمه داداشم تقریبا 12 سالشه. شبها حس میکنم این داداش من با خودش ور میره. الان 5 صبح از خواب پریدم. تا الان شک داشتم الان اطمینان پیدا کردم. چندشم میشه ازش! خیلی دوسش داشتم ولی الان ازش متنفرم. حالم ازش بهم میخوره. دلم میخواد بزنم به قطعات مساوی تقسیمش کنم. بگید من چطور با این رفتار کنم!به مامانم بگم؟ نگید اتاقتونو عوض کن چون اینطور صورت سوال پاک میشه میترسم نکنه با دوستاش یا همکلاسیاشم از این کارا بکنه. مامانم فرستادش بهترین مدرسه ی شهر ولی تو مدرسشون از این موارد دیده شده! اصن بهش اعتماد ندارم!دلم میخواد بزنمش! اگه الان تو خونه نگهش دارم به زور 5 سال دیگه چکارش کنم! تو اینستا خیلی دیدم پسرا از این کارا میکنن باهم. نکنه اینم اینطور بشه! بخدا ازش میترسم. همین الان دوتا آستین کوتاه و یه آستین بلند رو هم پوشیدم. کلا حس میکنم هیز! کافیه یه گوشه لباست رفته باشه بالا این نگاه میکنه! اصن چشمش پاک نیست! مامانم معتقد و مذهبیه. بابامم جوونیش که نبودم ولی الان اصن آدمی نیست که به دخترای مردم نگاه کنه. کلا تا یه دختر میبینم نامحسوس بابامو چک میکنم ولی اصن بهشون نگاه نمیکنه. نمیدونم این رو کی رفته؟ پسرا واقعا میشه کسی دید بدی به خانوادش داشته باشه؟ اینم بگم شک ندارم همش اثر آهنگای زد بازی. ینی به دلایلی که هست حس میکنم اینطوره. تورو خدا نذارین بچه ها گوش بدن. اینم یکی از دوستاش همرو بهش داد. دیگه نذارم گوش بده؟؟؟؟ گاهی باهم نماز میخونیم. اگر به صورت مداوم بخونیم درست میشه؟ربطی داره؟ این الان چون زیر 15 سال گناه نمیکنه؟ ما خیلی مذهبی نیستیم و ماهواره و فیلمای مختلف میبینیم تو خونه! اینطور نیست که ندیده باشه!! مرسی

((حا و سین و یا و نون ))
۰۸ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

من تا حالا هیچ وقت دوست پسر نداشتم حتی یه نفرم نخواسته بهم شماره بده حتی تیکه هم ننداختن بهم خیی عجیبه؟

من الانم تو خیابون راه میرم نگاهم بالا نیست اهل لوندی نیستم آرایش دوست دارم ولی عمیق بلد نیستم اشکالی داره؟
من روابط اجتماعی با پسرا ندارم خیلی عقب افتادم؟
ولی حتی یه دونه خواستگار نداشتم روم سیاهه:Dهمه هم میگن فلانی خیلیییی خوبه
ولی اتفاق خاصی. نمیفته:d
من این خوبی رو نمیخوام اقا اگر انقدری که شما میگید خوبم چرا رو زمین موندم B-) حداقل شما کاربرای محترم بیاید به من بگید بدونم اگر  اوس کریم خواست دوباره توی یه دنیای دیگه منو بفرسته طپزندگی کنم هنوز خوب بمونم یا از اون عنفوان جوانی یکی رو تور کنم؟؟؟
((حا و سین و یا و نون ))
۰۸ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
سلام به همه ی بچه های خوب این سایت. من یه دختر 25 ساله هستم که چند سال پیش از یه آقا تو شرکتی که کار می کنم خوشم می اومد ولی اینو ابراز نکردم و نشون ندادم. ولی ایشون به همکارم که دوست خیلی نزدیک منه علاقه داشتن و چند وقت به قصد ازدواج با هم بودن ولی رابطه شون ادامه پیدا نکرد و دوستم با یکی دیگه ازدواج کرد. راستش من هنوز به این آقا علاقمندم و احساس میکنم ایشون هم جدیدا دارن به سمت من جلب میشن. ولی غرورم بهم اجازه نمیده که بخوام به ایشون برای ازدواج فکر کنم.چون همش میگم چرا ایشون اول منو انتخاب نکرد و همچنین میترسم رابطه م با دوستم هم خراب بشه و یا دوستم فکر کنه من عاشق کسی هستم که اون تو نیمه راه ولش کرده و این واسم سنگینه. شما جای من بودین چی کار میکردین. ممنونم از راهنمایی هاتون
((حا و سین و یا و نون ))
۰۸ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

یک سوال دارم در مورد شب رفاف.
میخواستم بپرسم احساس داماد و عروس بعد از پاره شدن پرده بکارت چیه؟ مخصوصا آقای داماد
خیلی دلم می خواد بدونم شوهرم بعد از این اتفاق، حس و حالش چی بود دقیقا؟
مرسی از متاهل های دوست داشتنی
((حا و سین و یا و نون ))
۰۸ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

با دختر خانومی به قصد ازدواج آشنا شدم.بهم جواب مثبت داد.خانواده هامون در جریان هستند.
مدتیه که رفتارش خیلی عوض شده.خیلی سرد برخورد میکنه.هرچقد سمتش میرم منو پس میزنه.
دلیل اینکه چرا عوض شده رو هم نمیگه.
دیگه نه باهام بیرون میاد..نه جوابمو میده..
نمیدونم باید چیکار کنم؟
یعنی ممکنه پای کسی دیگه در میون باشه؟از خودش پرسیدم میگه نه.

((حا و سین و یا و نون ))
۰۸ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام

سوال من در مورد عاشق شدن هست !!

شما آقا پسرا و دختر خانومایی که عاشق شدین .. حالا فرقی نمیکنه که به عشقتون رسیدین یا نه!!
از این عشقتون بگین...

اول هم از خودم شروع میکنم!!
من خودم قبل از دانشگاه عاشق دختر داییم شدم.. 9 ماه ازم کوچیکتر بودن...
سال اول دانشگاه به برادر بزگترشون گفتم که به خواهر علاقه دارم (من و برادر بزرگشون مثل 2 تا داداش هستیم) ایشون هم به خواهرشون گفتن... البته من ابراز علاقه کرده بودم بهشون ولی ایشون به حساب برادری گذاشته بودن!!
خلاصه یه روز بهم پیام دادن (تازه ایرانسل اومده بوده و ما هردومون تازه موبایل گرفته بودیم)
که بیا فلان جا همو ببینیم..!! من تعجب کردم (و البته میدونستم برای چی )
ما فقط یه موقعی بهم پیام میدادیم و هر جا همو میدیدم تو جمع فامیلی بود!
خلاصه رفتم و ایشون پرسیدن:
به من علاقه داری؟
منم گفتم آره علاق ه دارم .. از هر نظر شما برام ایده آل هستی ... گفتم من یه بار عاشق میشم... اینو به خودم قول دادم!!!

گفت: تو برای من جای برادرام هستی .. ...و......
خلاصه آخرش گفت که میدونم یکی بهتر از من نصیبت میشه..!!

دوستان چند سال دوران سختی رو داشتم از لحاظ روحی!!

خب به قولم وفا کردم و دیگه عاشق نشدم...!!
بعد چند سال ایشون ازدواج کرد و صاحب یه فرزند پسر شد

من به واسطه کارم ایشونو و همسرشون رو زیاد میدیدم...بماند...
خیلی برام سخت بود اوایل..
ولی خوشحالم خوشبخت شد!!
با همسرشون هم خیلی رفیق هستم..
عاشق پسرشون هم هستم...
همسرشون برادر ندارن و من سعی میکنم برای پسرشون جای عمو باشم..

بزرگتر بشه همه جا میبرمش یه عموی واقعی میشم براش!!!

خب شما هم بگید از عشقتون..
راستی بگم تو پسر ها مرسوم هست میگن عشق اول یه چیز دیگس!!!
واقعا عشق اول یه دنیای دیگس من که حاضر نشدم عاشق شدن برای بار دوم رو تجربه کنم ...

((حا و سین و یا و نون ))
۰۸ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

من و دوستم کاملا گیج شدیم . من میگم اشتباه میکنه و اون میگه نه .
سه سالی میشه که به یک موسسه زبان رفت و امد دارم. اوایل برای یادگرفتن و الان تازه تازه درس هم میدم. موسسه برای اقایی هست که بیست و هفت سالشه و چهار ساله که متاهله. و فوق العاده پولدار. پدرش کارخونه داره و تک پسره.  
من و یکی از دوستام تقریبا از قدیمی های اونجا هستیم. دوستم هم اول کلاس می اومد بعدا به عنوان مسئول ثبت نام و هماهنگی اینا تو موسسه مشغول شده. رفتار دوست من طوری هست که همزمان دو سه تا دوست جنس مخالف داره. حتی چند بار تو موسسه هم متوجه چت کردن ، تماس تلفنی یا تلگرام بازی هاش با پسرهای دیگه موسسه حتی متاهل ها شدم. یکیش هم پسرخاله صاحب موسسه بود که اونم متاهل بود. بگذریم.
صاحب موسسه مون خیلی خیلی اظهار علاقه و احترام و قدر دانی نسبت به دوست من داره و طبق گفته دوستم خیلی وقتها از مشکلاتش با خانومش باهاش صحبت میکنه، یا ازش میخواد حجاب نداشته باشه. نگاه هاش مستقیم و ادامه داره. ، یا وقت و بی وقت به بهانه فاکتوری نرم افزاری سر میز این خانم میاد و شوخی و اینا داره. یا به بهانه گرفتن موس دست این خانمو میگیره یا به بهانه اینکه جا باز کن من رد شم از شونه هاش میگیره هول میده ، حتی دوستم میگه بدون اینکه بقیه بفهمن به حسابش پول میریزه و میگه پاداش کاریه، تا دیر وقت به بهانه کار نگهش میداره . شوخی لفظی ناجور و اوپن هم دارند. وحتی پیش دایی یا دامادشون هم با این خانم خیلی اوپن حرف میزنه.و دوستم میگه اگر منو نمیخواست پیش خانوادش با من راحت برخورد نمیکرد.
من زیاد بهش میگم اینا همش سو استفاده و خوش گذرونیه. ولی دوستم میگه نه. علاقه است اون از خانمش محبت نمیبینه و خانمش به خاطر پول باهاش ازدواج کرده ولی من محبت و احترام رو نشون این اقا دادم و اون وابسته من شده. و بهم گفته چون با خانمم خوب نیستیم بچه نمیاریم.
اون اقا هم واقعا احترامش میکنه ها. شدیدا روی این دختر غیرت داره.از غذا خوردن گرفته تا گرمای بخاری ،همه روچک میکنه.  با اینکه میبینه با پسر دیگه ای بگوبخند میکنه میاد سریع با بهانه ای خانم رو میکشونه تو اتاقش و با اخم و تخم اون یکی پسره رو دعوا میکنه. دوستم هم میگه اینا نشانه علاقه است.یک بار خودم دیدم رفته دستمال اورده گرد و خاک کامپیوتر و میز دوستم رو تمیز میکنه.و شوخی میکرد میگفت دستهای تو خراب میشه.  
اگر علاقه است چرا خانمش رو طلاق نمیده بیاد اینو بگیره؟ کم پول نداره میتونه راحت مهریه زنش رو بده. حتی برای تولد خانمش اسپورتج گرفته بود.  اگه علاقه نیست پس چرا این همه روش حساسه و غیرت داره و همه وقت کنارشه. حتی خونه رفتنش رو میرسونه که با غریبه نره.

((حا و سین و یا و نون ))
۰۵ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اول بگم  تقریبا 21 سال نیم دارمو  کیلومتر ها دورتر از شهر خودمو خانواده دارم درس میخونم.(شیرازیم ولی نزدیک به2ساله تهرانم).تو این دو سال تنها بودمو خیلی مهم نبود برام چون خیلی اجتماعی نیسم و خیلی هم سعی نکردم با بقیه مثلا همخوابگاهی ها صمیمیتی داشته باشم.ولی یه مدتیه یه حس عجیب دارم.احساس نیاز عاطفی شدیدی دارم و حس تنها بودن هیچوقت به این اندازه حس نکرده بودم:/قبلا با هر بار رفتن پیش خانواده حل میشد ولی از وقتی این حس اومده دیگه با رفتن پیش اونا هم حل نشده.قبلا مثل اکثر مجردا فشار نیاز جنسی ولی حالا نیاز عاطفی و حس تنهایی هم اضاف شده که اگه بیشتر از مورد اول نباشه،کمتر هم نیس
احساس یکنواختی و بی حوصلگی طوری که حتی گاهی حوصله خودمم ندارم دیگه....
از یه طرف هم دوس داشتم بعد درس و شغل و همه مقدمات واسه ازدواج اقدام کنم چون دختر مردم با هزار امید و آرزو قراره به پسر بله بگه و اگه قرار به سختی کشیدن باشه خب همون خونه باباش میمونه راحت تره دیگه چه کاریه ولی خب حالا میبینم بدون انگیزه و تنهایی نمیشه و خیلی سخته....روزای اول گفتم ممکنه از این حسای زود گذر یا افسردگی باشه و با پر کردن اندک اوقات فراغت رفع بشه ولی بدتر شده که بهتر نشده.حالا سوالم ازتون اینه که شما با این حس ها و نیاز ها چیکار میکنین:/مثلا اونایی که 30به بالا یا 40 هستند چجوری تحمل کردن ؟!یا باید به خانواده بگم که به فکر باشن ولی از یه طرف 21.22 واسه پسر کمه و اینجور باید دختر همسن یا فوقش 20.21 پیدا کنم که دختر این سنی هم هنوز بچه س به نظرم و  اصلا شما این شرایط من مثلا یکیش همین که فاصله تقریبا زیاده و من کم میرم شهر خودمون حاضرین قبول کنین یا ممکنه دختره قبول کنه؟؟!....در کل نمیدونم چیکار کنم :(خلاصه ببخشد اگه طولانی شد!

((حا و سین و یا و نون ))
۰۵ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام
یک خواستگار دارم ۳۵ساله.
همه چیش خوب و عالیه و منم پسندش کرده ام.
فقط ایشون به بنده گفتند که ۵سال اعتیاد داشتند و الان ۱۵ساله که پاک هستش حتی سیگار هم مصرف نمی کنه. مرتب به جلسه های n.a میره و تا آخر عمر هم باید بره ... ان.ای همون انجمن معتادان گمنام هست که من هرچی در موردش سرچ کردم زیاد ازش سردرنیاوردم که این جلسات چی هست ، اونجا دقیقا چیکار میکنن و آیا رفتن به n.a تضمینی هست برای رجوع نکردن دوباره به سمت موادمخدر.
ممنون میشم اگه اطلاعاتی دارید بهم بگید دعاگوی همتونم

((حا و سین و یا و نون ))
۰۵ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر